سلام علیکم
نکته خوبی اشاره کردید. من توجه نکرده بودم.
آن مقدار که من میفهمم اینکه ما در عرصههایی از معرفت خواه ناخواه یک نحوه ابژه کردن داریم امری انکار ناپذیر است. بحث سوبژکتیویته این است که آیا محور معرفتهای ما همین مواجهه است یا مواجهه های دیگری هم با عالم امکان پذیر است.
یک مساله ای که با این سوال شما در ذهن خودم پررنگ شد این است که این ابژه کردنها عموما توشسط زبان انجام می شود (با توضیحی که قبلا دادم) آیا ممکن است است یک زبان معیار داشته باشیم که منطبق بر نفس الامر باشد؟ که اگر چنین باشد دیگر در دام سوبژکتیویته نخواهیم افتاد. گمان من این است که این شدنی است و زبان عربی این ظرفیت را دارد و اهل بیت بر این زبان مسلط بوده (انا امراء الکلام) و لذا آنها بر مدار نفس الامر سخن می گویند نه لزوما قالبگیریهای سوبژکتیو. البته اینها همه فعلا در حد فرضیه و احتمال است.
نکته خوبی اشاره کردید. من توجه نکرده بودم.
آن مقدار که من میفهمم اینکه ما در عرصههایی از معرفت خواه ناخواه یک نحوه ابژه کردن داریم امری انکار ناپذیر است. بحث سوبژکتیویته این است که آیا محور معرفتهای ما همین مواجهه است یا مواجهه های دیگری هم با عالم امکان پذیر است.
یک مساله ای که با این سوال شما در ذهن خودم پررنگ شد این است که این ابژه کردنها عموما توشسط زبان انجام می شود (با توضیحی که قبلا دادم) آیا ممکن است است یک زبان معیار داشته باشیم که منطبق بر نفس الامر باشد؟ که اگر چنین باشد دیگر در دام سوبژکتیویته نخواهیم افتاد. گمان من این است که این شدنی است و زبان عربی این ظرفیت را دارد و اهل بیت بر این زبان مسلط بوده (انا امراء الکلام) و لذا آنها بر مدار نفس الامر سخن می گویند نه لزوما قالبگیریهای سوبژکتیو. البته اینها همه فعلا در حد فرضیه و احتمال است.