بسم الله الرحمن الرحیم
مجددا لازم است تذکر دهم که فایل تدوین شده سال 94 در این بحث نیز نقص و اشتباه دارد و در پایین همین صفحه فایل PDF اصلاح شده آن جلسه را ضمیمه کرده ام. البته جلسه 5 در سال 94 هم به بحث وبر و هم به بحث شلر پرداخته بودم؛ اما این جلسه ضمیمه فقط بحث وبر را سعی کرده ام عمیقتر کنم و در دل این بحث مدخلی برای بحثهای مبنایی اسلامی خودمان مطرح کنم.
بدین ترتیب فایل صوتی این جلسه، دو قسمت دارد. 40 دقیقه اولش شرحی است بر وبر، که بسیار شبیه متن ضمیمه است و البته دقتهای بهتری در آن هست و بقیه فایل تلاشی است برای نشان دادن اینکه نقطه ضعف اصلی این تفکر چه بوده و مبنای اسلامیای که میتواند جایگزین شود چه باید باشد. اما توضیح تفصیلی:
الف. بخش اول: شرح وبر که بدین صورت ارائه شده است
3-4 دقیقه اول، توضیحی تکمیلی درباره نظر زیمل است و نسبتش با جامعه شناسی معرفت.
سپس تا دقیقه 12 توضیحی است درباره اهمیت «مقابلها» در عرصه تفکر (شناخت یک متفکر با توجه به اینکه او در مقابل چه کسی موضع گرفته،)
سپس تا دقیقه 24، شرح تقابلی که وبر با دیلتای، دورکیم و مارکس داشته است
سپس تا دقیقه 37 توضیحی از کنش و عقلانیت در وبر. این توضیح به نحو خاصی ارائه شده که بعدا برای استفاده از بازسازی مطلب در منظر اسلامی کارآ باشد. بازخوانی مذکور از وبر (مطلبی که روی تابلو نوشته شده و در جلسه مکرر بدان ارجاع داده میشود) این است:
کنش عقلانی معطوف به هدف= وسیله عقلانی + هدف عقلانی.
کنش عقلانی معطوف به ارزش = وسیله عقلانی، هدف غیرعقلانی.
کنش سنتی = گویی رابطه هدف و وسیله هست اما: وسیله غیرعقلانی+هدف غیرعقلانی
کنش عاطفی = رابطه هدف-وسیلهای نیست.
بعد از دقیقه 37 ظرف دو و نیم دقیقه یک خلاصه کلی از بحث ارائه می شود.
از آنجا که مساله «معنا» به نظر میرسد مهمترین مدخل بحث جامعهشناسی معرفت است، به نظرم رسید مناسب است در همینجا مبنای خودمان را درباره مساله معنا بگویم. از این رو از دقیقه 40 تبیین چشم انداز اسلامی آغاز میشود. شاید گمان شود که بحثها پراکنده است؛ اما منطق بحث برای خودم معلوم بوده و سیر زیر را توجه کنید (چون برخی سوال و جوابها در فرعیات غیرمهم، بحث را به بیراهه میکشاند)
سه مطلب را از شهید مطهری آوردهام که مبنا قرار دادهام:
الف. سه گانه طبیعت، غریزه، فطرت (برگرفته از کتاب فطرت)
ب. تفکیک دستگاه طبیعت از دستگاه نفسانیات (پاورقی وی بر مقاله ششم اصول فلسفه و روش رئالیسم)
ج. تفکیک فعالیتهای التذاذی و فعالیتهای تدبیری (برگرفته از کتاب انسان و ایمان)
این سه مطلب یک ناسازگاری ظریفی دارند در تبیین ذات انسان و مابه الامتیاز او از غیر؛ که سعی کرده ام بر آن غلبه کنم.
ادعای مهم بنده این است که مهمترین بنیان علوم انسانی مدرن، نظریه داروین است (از دقیقه 43 تا 47 این را توضیح دادهام سپس سراغ موضع قرآن در این زمینه رفته ام که تا دقیقه 57 بحثهایی میشود که برخی از آنها صورت مساله را منحرف کردن است)
از دقیقه 57 تا دقیقه 66 دوباره به بحث اصلی و تببین تفاوت دستگاه طبیعت از دستگاه نفسانیات و اهمیت نظریه اعتباریات در انسانشناسی پرداختهام
در ادامه سعی کردهام نشان دهم چگونه هم دورکیم و هم وبر، انسان را در ساحت غریزه شرح میدهند؛ و چگونه شهید مطهری مقدماتی چیده که بتوان انسان را در ساحت غطرت شرح داد؛ و بر این اساس، کنش و عقلانیت وبر چگونه کاملا رنگ عوض خواهد کرد. در واقع، مقصود از «عقلانی» در سه دسته اول کنشها (که در بالا اشاره کردم) عقل دنیامدار است؛ که «غیرعقلانی»اش خرافه و عقلانیت خداباور را یک کاسه کرده است؛ از این رو، در حالی که آن تحلیل وی درباره جوامع مشرک و دارای دینهای تحریف شده صادق است؛ درباره جامعهای که بخواهد عقل خدامحور را جدی بگیرد، مساله زیر و رو میشود؛ شهید مطهری در جایی در کتاب فطرت تذکر میدهد که کلمه «ارزش» در ادبیات غرب، چگونه پستتر از کلمه «منفعت مادی» بوده است؛ اما چرا در نگاه ما بالاتر است؛ به لحاظ نظام ارزش گذاری، کنشهای وبری به همان ترتیبی است که اشاره شد؛ اما اگر بدانیم که غیرعقلانی مورد نظر او، در جامعه خدامحور، اتفاقا عقلانیترین امور است؛ آنگاه دسته بندی مذکور کاملا معکوس میشود: (سه کلمه اقتصادی و اخلاقی و تعبدی را از این جهت گذاشتم که منظور از عقلانی و غیرعقلانی را بهتر برسانم؛ وگرنه در اینها منحصر نمیشود)
کنش عقلانی معطوف به هدف (کنش اقتصادی)= وسیله عقل تحلیلگر متعارف + هدف عقل عادی (دنیامدار).
کنش عقلانی معطوف به ارزش (کنش اخلاقی)= وسیله عقل تحلیلگر متعارف (احکام ارشادی)، هدف غیرعقلانی (فراتر از دنیامداری).
کنش سنتی (کنش تعبدی)= گویی رابطه هدف و وسیله هست اما: وسیله غیرعقلانی (احکام مولوی و تعبدی)+ هدف غیرعقلانی (فراتر از دنیامداری).
و در دقیقه 75 به بعد توضیح میدهم که چرا این مدل تحلیل میتواند خروجی ای به نام علم دینی داشته باشد؛ و چرا علم دینی توان تحلیل سایر جوامع را دارد اما علم مدرن توان تحلیل جوامع واقعا دینی را ندارد.