loader image
پرش به محتوای اصلی
خانه

جلسه شماره4. بحث درباره فصل پیشاهنگان

جلسه شماره4. بحث درباره فصل پیشاهنگان

از حسین سوزنچی در
Number of replies: 12

بسم الله الرحمن الرحیم

قبل از گوش دادن به فایل پیشنهاد می‌کنم ابتدا متن جزوه تا پایان جلسه 3 را بخوانید. آن متن هم مروری است بر آنچه در کلاسهای قبلی ارائه شد (فقط بحثی با عنوان تصور و تصدیق در جزوه هست که در کلاس مطرح نشد؛ و البته مطلب مهم و پیچیده‌ای نیست و فقط یک تذکر است). با خواندن این متن، علاوه بر مرور مباحث قبل، دورنمایی هم از بحث مطرح شده در فایل جلسه 4 که ضمیمه شده، در اختیار خواهید داشت.

فایل جلسه 4، بحثی است که در سال 97 ارائه شده است. خودم دوباره آن را گوش دادم. گاهی پرسش و پاسخی مطرح می‌شود که صدای پرسش کننده واضح نیست ولی پاسخها به نظرم بقدری وضوح دارد که بحث براحتی پیش می‌رود.

بحث این جلسه این طور بوده که چون کانت و هگل در شکل‌گیری جریان جامعه‌شناسی معرفت و بلکه کل جریان تفکر مدرن بسیار موثر بوده‌اند، ابتدا سعی کرده‌ام یک تگاه عمیقتری از کاری که این دو کردند توضیح دهم که بدین صورت در جایی ندیدم توضیح دهند.

 تا دقیقه 19، بحث کانت است؛ دغدغه ام این است که مفهوم «سوبژکتیویته» که به نحوی بنیاد تفکر غربی و بویژه بنیاد بحثهای جامعه شناسی معرفت قرار گرفته را شرح دهم تا معلوم شود در چه میدانی بازی می‌کنیم. این بحث اصلا در کتاب نیامده است.

تا دقیقه 48 هگل را شرح داده‌ام. مساله مهم هگل مساله «حرکت» است. برای اینکه مساله او فهم شود دعواهای بر سر حرکت از پارمنیدس تا ارسطو را ابتدا شرح دادم و توضیح دادم چگونه نحوه حل فلاسفه ما نهایتا همان حل ارسطویی است که غایت را در تبیین حرکت مهم می‌گیرد؛ و هگل چگونه توانست تبیینی از حرکت ارائه دهد که مرز ذهن و عین را بردارد و با بحث دیالکتیک حرکت را بدون غایت شرح دهد؛ و  چنین شرحی از حرکت چگونه امکان پیدایش جریان انتقادی در بستر سوبژکتیویته (که هم می‌خواهد منتقد وضع موجود باشد و هم هیچ هدفی را قبول نکند) مهیا کرده است. ورودم به بحث هگل به خاطر این بود که کنوبلاخ اشاره مختصری به هگل می‌کند و  از او استفاده می‌کند برای ورود در مارکس؛ که از این جهت شرحم فراتر از متن کتاب و جزوه است و برای فهم جریانات معاصر مهم است.

در ادامه روندی که کنوبلاخ در فصل پیشاهنگان در پیش گرفته را باز کرده‌ام.این مطلب به صورت بسیار مختصر درجلسه 3 اشاره شد اما وقتی که گوش دادم دیدم حاوی نکاتی است که در آنجا بیان نشده بود. به نظرم با این توضیح و نیز مروری بر جزوه سال 1394 که در سایت قرار داده شده، فهم این فصل بدون مشکل باشد. البته متن ریزه‌کاریهایی دارد که شاید در آن به مشکل بخورید ولی برای فهم کلیت آن مشکلی نیست و هرجای بحث سوال داشت در ادامه همینجا مطرح کنید.

در پاسخ، بقیه هم می‌توانند مشارکت کنند و قرار نیست فقط من بحث کنم.

برای بحث کردن، گزینه «ارسال پاسخ» در ذیل همین متن را کلیک کنید.

In reply to حسین سوزنچی

در پاسخ به: جلسه شماره4. بحث درباره فصل پیشاهنگان

از محمد قاسم پور قاضی محله در
سلام علیکم استاد
در جزوه ص 12 آمده است که اگر معرفت ناب، شخصی باشد، دیگر حیثیت بین الاذهانی ندارد و قابل انتقال نیست. خب ما در علم حضوری خودمان چه می‌کنیم؟
آیا می‌توان گفت که از طریق تذکّر و تنبّه، میتوان علم ناب را در دیگران ایجاد کرد؟
(ایجاد به جای انتقال)
In reply to محمد قاسم پور قاضی محله

در پاسخ به: جلسه شماره4. بحث درباره فصل پیشاهنگان

از حسین سوزنچی در
سلام
همان تذکر و تنبه را (که مقدمه ایجاد است) از چه طریقی می خواهید انجام دهید؟ مجبورید دوباره به حیثیت بین الاذهانی پناه ببرید.
In reply to حسین سوزنچی

در پاسخ به: جلسه شماره4. بحث درباره فصل پیشاهنگان

از محمد قاسم پور قاضی محله در
سلام علیکم استاد
در ابتدای درس دوم دوباره به حیثیت بین الاذهانی پرداخته می‌شود.
می‌خواستم بپرسم این بحث حیثیت بین الاذهانی مرزش تا کجاست؟
چون مثال‌هایی رنگ سبز و آبی و ... قابل توجیه است. مثلا می‌شود گفت مردم قدیم، سبز و آبی را دو چیز می‌دیدند، لکن چون اهمّیت نمی‌دادند، برای هردو یک لفظ به کار می‌بردند. در حقیقت جامعه فقط باعث توجّه بیشتر یا کمتر می‌شود نه اینکه معنایی را ایجاد کند یا از بین ببرد.
اگر همه‌ی مثال‌ها، مانند مثال رنگ سبز و آبی باشد، خیلی با مشکل مواجه نیستیم.

آیا جامعه شناسی معرفت، وارد مثال‌های تخیّلی هم می‌شود؟ مثلا بگوید: "چیزی که از بیرون وارد ذهن می‌شود، اصلا معلوم نیست چیست، شاید یک ربات در حالی القای امواجی به مغز من باشد که من آن‌ها را به شکل یک سری مفاهیم دریافت می‌کنم و فکر می‌کنم یک انسان مانند خودم در حال مکالمه با من است."
In reply to محمد قاسم پور قاضی محله

در پاسخ به: جلسه شماره4. بحث درباره فصل پیشاهنگان

از حسین سوزنچی در
وقتی زمینه اش باز شد، هرگونه بحثی دیگر ممکن می‌شود
آن مثال سبز و آبی را ظاهرا درست متوجه نشدید. اهمیت آن مثال در این است که زبان (به عنوان یک امر اجتماعی خارج از من) دارد در عرصه محسوسات، که در نظر عموم قطعی‌ترین ادراک قلمداد می‌شوند، چنان دسته‌بندی‌ای انجام می دهد که کاملا مرزهای معرفت من را تغییر می‌دهد.
این مثال بسیار عمیقتر از مثال تخیلی فوق، اثرگذاری امر خارجی بر معرفت ما را نشان می‌دهد. مثال شما صرفا یک احتمال است، در مثالی که عرض شد، از احتمال گذشته و به طور عینی این دخل و تصرف را نشان می‌دهد. وقتی باب این دخل و تصرفات در جایی که به نظر همگان با یک امر قطعی سر و کار داریم رسما (ونه فقط در حد احتمال) باز شد، دیگر آن مثالها که شما ذکر کردید نیز خیلی محتمل‌تر می شود.
In reply to حسین سوزنچی

در پاسخ به: جلسه شماره4. بحث درباره فصل پیشاهنگان

از محمدحسن امامی در
سلام علیکم
در صفحه اول جلسه دوم جزوه جنابعالی، در بحث تفاوت معنا و مفهوم چنین آمده است: ما لفظ را در ازای معنا و مفهوم را در ازای مصداق داریم. در نگاه اول به نظر می‌رسد اگر معرفت را در نسبت با لفظ بنگریم به آن مفهوم گفته می‌شود اما اگر آن را در نسبت با واقعیت خارجی بنگریم به آن معنا میگوییم.
این مطلب درست است یا عکس آن؟
In reply to محمدحسن امامی

در پاسخ به: جلسه شماره4. بحث درباره فصل پیشاهنگان

از حسین سوزنچی در
من اصراری بر این ندارم. شنیده ام که آقای فیاض دقیقا معنی و مفهوم را بالعکمس بنده به کار می‌برد
من به نظرم رسید ما دوتا تقابل داریم: لفظ و معنا؛ مفهوم و مصداق
یعنی غالبا در مقابل لفظ، معنا می گوییم نه مصداق
و در مقابل مفهوم، مصداق می گوییم
و می دانیم دو کلمه مفهوم و معنا ناظر به معرفت است نه ناظر به لفظ یا واقع عینی (ولو که کلمه معنا گاه در مورد واقع عینی به معنای عالم مقابل عالم ماده هم به کار می رود که محل بحث من نیست)
از این دو تقابل من این استفاده را کردم

حالا اگر تقابل دیگری است دقیقا مقابلات را معلوم کنید
In reply to حسین سوزنچی

در پاسخ به: جلسه شماره4. بحث درباره فصل پیشاهنگان

از محمد قاسم پور قاضی محله در
سلام علیکم استاد
دوتا سوال:

1. این شبهات زنون که در فایل فرمودید، حالا نمی‌گم همه‌ش ولی بعضی‌هاش مغالطه‌ی محضه. مثلا همان داستان آشیل و لاکپشت، به صورت ساده این است: هرموقع آشیل به مکان قبلی لاکپشت برسد، لاک پشت جلوتر است و این نکته پیش فرض در نظر گرفته شده است که آشیل در مکان قبلی لاک پشت است. خب از این مقدمات نمیشه نتیجه‌هایی که زنون گرفته رو بگیریم.


خیلی خلاصه: حد وسط‌ ثابتی در استدلال های زنون وجود ندارد.



2. در مقدمه کتاب ساخت اجتماعی واقعیت، برگر و لاکمن دیدگاه‌های شلر و مانهایم رو مطرح می‌کنند. میگن طبق دیدگاه طبق دیدگاه شلر، جامعه محتوای اندیشه را تعیین نمی‌کند بلکه فقط نسبت به حضور و عدم حضور اندیشه اعمال قدرت می‌کند.

لکن طبق دیدگاه مانهایم، جامعه محتوای اندیشه را نیز تعیین می‌کند.



بنده موافق دیدگاه شلر هستم. علم حضوری حقیر هم همین نظریه را تایید می‌کند. از مثال رنگ ها که خودتون فرمودید استفاده می‌کنم.
من ده‌ها و شاید صدها رنگ و بیشتر را به صورت حضوری در ذهن خود می‌یابم، لکن جامعه برای آن‌ها لفظی قائل نشده و به آن‌ها اهمّیت نمی‌دهد، به همین دلیل من به آن‌ها توجّه نمی‌کنم.
این برای من مشخص است. یعنی آن مثال رنگ که شما در تایید مانهایم فرمودید، اصلا برای من توجیه نمی‌شود که جامعه بخواهد مفهوم یک رنگ را به من تحمیل کند یا از من بگیرد.
In reply to محمد قاسم پور قاضی محله

در پاسخ به: جلسه شماره4. بحث درباره فصل پیشاهنگان

از حسین سوزنچی در
سلام علیکم
1. در مثال آشیل و لاک پشت فر ض اولیه این است که لاک پشت جلوتر از آشیل است و مسابقه آغاز می‌شود. اینکه نقض نشد.
2. بنده شخصا مانهایم را قبول ندارم اما فعلا در مقام بحث و استدلال هستیم که ببینیم آیا پاسخ شما می‌تواند پاسخ باشد یا خیر. ببینید اندیشه‌ای که اینها می‌گویند علم حصولی است. شما اگر به علم حضوری تمسک می‌کنید بحث بر سر تبدیل علم حضوری به علم حصولی است. یعنی همین که می‌خواهید رنگ خاصی را به بایگانی ذهنی (حافظه)‌بفرستید تا بعدا احضارش کنید زبان به طور جدی مداخله می‌کند و در بایگانی کردن علم حصولی‌تان، شما رنگ سبز را متمایز از آبی بایگانی می‌کنید و آن دیگری هردو را یکجا بایگانی می‌کند. لذا او می‌گوید مزرع سبز فلک در حالی که در ذهن شما مرزعه فلک آبی است نه سبز.
موید بحث من در عبارت خود  این عبارت است

"جامعه برای آن‌ها لفظی قائل نشده و به آن‌ها اهمّیت نمی‌دهد، به همین دلیل من به آن‌ها توجّه نمی‌کنم."

چون توجه نمی کنید در بایگانی و استفاده‌های بعدی خلط می‌شود.

ضمنا شما لطف کنید هر بحثی را ذیل جلسه مربوطه‌اش بیاورید. الان این سوال را باید در ذیل بحث شلر می‌آوردید نه در ذیل پیشاهنگان
In reply to حسین سوزنچی

در پاسخ به: جلسه شماره4. بحث درباره فصل پیشاهنگان

از محمد قاسم پور قاضی محله در
بابت بحث شلر پوزش می‌طلبم. از باب مثال رنگ سبز و آبی اینجا مطرح کردم، ان شاءالله در جای خودش دنبال می‌کنم.

راجع به شبهه‌ی آشیل (جنگجوی یونایی یا خرگوش) و لاک پشت، به نظرم مغالطه‌ی مصادره به مطلوب و مغالطه‌ی عدم یکسانی حدوسط رخ داده است.
مصادره به مطلوب از این جهت که عقب بودن آشیل در مقدمات پیش فرض گرفته شده و در مقدمات فقط این فرض آمده است که آشیل قرار است به جای قبلی لاک پشت برسد. (دقت شود "جای قبلی لاک پشت")
طبق این مطلب، آشیل تا ابدالدهر هم اگر بخواهد به جای قبلی لاک پشت برود، باز هم به جای قبلی رفته است و عقب تر است.


چون این مصادره به مطلوب خیلی ضایع و روشن است، دست به یک مغالطه‌ی دیگر هم زده است و حد وسط را تکرار نکرده است و نتیجه‌ای گرفته است که حداقل یکی از موضوع یا محمول آن در مقدمات وجود ندارد.

امیدوارم توانسته باشم مقصودم را بیان کنم.
باتشکر
In reply to محمد قاسم پور قاضی محله

در پاسخ به: جلسه شماره4. بحث درباره فصل پیشاهنگان

از حسین سوزنچی در
من که مقصود شما را نفهمیدم
اینکه می‌گویید «طبق این مطلب، آشیل تا ابدالدهر هم اگر بخواهد به جای قبلی لاک پشت برود، باز هم به جای قبلی رفته است و عقب تر است.»
خوب اصل اشکال هم همینجاست
این را حل کنید
ببینید وقتی لاک پشت مثلا 100 متر از آشیل جلوتر است و با هم حرکت را شروع می کنند. آشیل مثلا ظرف 10 دقیقه به نقظه ای که لاک پشت بوده وقتی می رسد در این مدت مثلا لاک پشت مثلا 10 متر جلو رفته است. دوباره آشیل مثلا ظرف یک دقیقه به این نقطه می رسداما باز لاک پشت 1 متر جلو رفته است و این تا بی نهایت منطقا ادامه پیدا می کند. یعنی مرتب زمان و فاصله کم می شود اما به منطقا چون خط بی نهایت قابل تقسیم است به صهر نمی رسد که اینها به هم برسند.
این اشکال ریاضی کاملا واضحی است

اینکه در تجربه می بینیم که آشیل جلو می زند دقیقا موجب شده که پارادوکس به عنوان پارادوکس شود. یعنی در ریاضی و منطق لازمه اش این است که آشیل نرسد اما در تجربه می رسد. این است که شبهه پیچیده ای ایجاد کرده است.
اینکه حد وسط نیامده و مغالطه است و ... اینها ادعاست نه پاسخ. اگر پاسخی دارید دقیق و به طور مشحص بفرمایید منطقا کجای استدلال اشکال دارد.
In reply to حسین سوزنچی

در پاسخ به: جلسه شماره4. بحث درباره فصل پیشاهنگان

از محمد قاسم پور قاضی محله در


کل شبهات زنون در ویکی پدیا، اینجا موجود است.

فقط شبهه آشیل و لاک پشت را به یک زبان دیگر بیان می‌کنیم.

در مقدمات شبهه از چهار چیز صحبت می‌شود:

1. مکان قبلی لاک پشت. t1

2. مکان جدید لاک پشت.t2

3. مکان قبلی آشیل.a1

4. مکان جدید آشیل.a2


طبق متن شبهه، مکان قبلی لاک پشت از مکان جدیدش عقب از است. این واضح است. t2>t1

مکان قبلی آشیل هم از مکان جدیدش عقب تر است. این هم واضح است. a2>a1


در اینجا زنون فقط یک فرض را مطرح می‌کند و آن اینکه  a2=t1 باشد. یعنی زنون فرض را اینگونه مطرح می‌کند که اگر مکان جدید آشیل(a2)، مساوی مکان قبلی لاک پشت(t1) باشد،   در نتیجه مکان جدید آشیل (a2) از مکان جدید لاکپشت (t2) عقب تر است. یعنی اگر  a2=t1  آنگاه   t2>a2.      (چون قبلا گفتیم که t1<t2)


از این مساله نمی‌توان نتیجه گرفت که آشیل میشه عقب تر از لاک پشت است، زیرا a2، همیشه مساوی t1  نیست.

یعنی مغالطه‌ی زنون این است که a2  را همیشه مساوی t1  فرض می‌کند.