loader image
پرش به محتوای اصلی
خانه

جلسه شماره 8. بحث درباره مانهایم

جلسه شماره 8. بحث درباره مانهایم

از حسین سوزنچی در
Number of replies: 0

بسم الله الرحمن الرحیم

مجددا لازم است تذکر دهم که فایل تدوین شده سال 94 در این بحث نیز نقص و اشتباه دارد و در پایین همین صفحه فایل PDF اصلاح شده آن جلسه را ضمیمه کرده ام.

فایل بحث زایدی تقریبا ندارد. فقط از دقیقه 8 تا 15 به مناسبت اشتباهی که در ماربرد کلمه ایدئولوژی در ایران رخ داده بحثی درباره استفاده‌های غلط از واژگان غربی (پارادایم و فلسفه مضاف) مطرح می‌شود و دوباره به بحث ایدئولوژی برمی‌گردیم. این بحث در نسخه متنی در گام چهارم مطرح می‌شود و لذا وقتی به گام چهارم می‌رسم با سرعت بیتشری از بحث عبور می‌کنم.

اگر بحثها را با جزوه ضمیمه مقایسه کنید از دقیقه 33 وارد گام دوم می شود.

از دقیقه 38 گام سوم.

از دقیقه 50 گام چهارم.

از دقیقه 58 گام پنجم

و از دقیقه 73 دو گام نهایی به اختصار مطرح می‌شود.

لازم به ذکر است که در جزوه در پایان این جلسه جمع‌بندی‌ای از دو بحث شلر و مانهایم ارائه شده که در جلسه تدریس فرصت ارائه آن نشد و با توجه به اهمیتش آن را مستقلا در ادامه می‌آورم:



تکمله: جمع‌بندی‌ای از شلر و مانهایم

اگر بخواهیم خیلی مختصر از بحثی که درباره شلر و مانهایم شد جمع‌بندی‌ای ارائه دهیم باید گفت:

شلر واکنشی علیه نسبیت‌گرایی فرهنگی نوکانتی‌ها بود. درواقع، دیلتای براین باور بود که شناخت انسانی در زمینه فرهنگی خاصی رخ می‌دهد و لذا همواره نسبی است.از این رو بر این باور بود که نظامهای معرفتی دارای قدرت تعمیم ورای فرهنگها و زمینه‌های فرهنگی نیستند. شلر در  مقابل قائل شد که این زمینه‌های واقعی اندیشه‌هاست که متاثر از زمنیه‌های اجتماعی فرهنگی است نه خود اندیشه‌هاو بنیادهای هستی‌شناختی جامعه (هویت ساختی) از طریق فراهم نمودن زمینه‌های واقعی اندیشه، اندیشه واقعی بالقوه را بالفعل می کند: سد درتولید آب [= ساختار منطقی معرفت] نقشی ندارد؛ بلکه نتایح فرآیند تولید آب [= انتشار اجتماعی معرفت] را هدایت می‌کند.

اما مانهایم تلاشی برای تثبیت نسبت‌گرایی در معرفت بود.گروه‌های اجتماعی حالت وابستگی به وضعیت دارند و این نشان می‌دهد که شناخت نه بر اثر قوانین تجربی و منطقی بلکه با عوامل هستی رقم می‌خورد. البته این پیوستگی به هستی لزوما به ایدئولوژی (تحریف واقعیت) منجر نمی‌شود بلکه نوع خاصی از مشاهده پدیده‌ها را پدید می‌آورد. جهان‌بینی حاصل از این پیوستگی‌ها به هستی، تمامیت (= حقیقت) یک دوران را می‌سازند. اما خود جامعه شناسی معرفت می‌تواند معتبر باشد زیرا اولا قائل به نسبت‌گرایی است نه نسبی‌گرایی؛ و ثانیا از راه توجه به جایگاه‌های قکری گوناگون و دریافت تمامیت دوران می‌توان بر پیوستگی به هستی غلبه کرد؛ که این وظیفه روشنفکر است.

اگر بخواهیم پاسخ این دو به سه سوال اصلی جامعه‌شناسی معرفت را در چند جمله بیان کنیم باید گفت:

1. هر دو وجود حیثیت اجتماعی برای معرفت را قبول دارند: شلر با طرح بحث جهان‌بینی‌های نسبتا طبیعی و ...؛ و مانهایم با بحث تفسیر اسنادی و تفکیک آن از معنای عینی و بیان نیت‌مند.

2. شلر معرفت را دارای خصلت تعین‌یافتگی تام توسط جامعه نمی‌داند و از دو دسته عوامل تاثیرگذار مستقل ذهنی وو اقعی سخن می گوید که البته اینها دوایری هستند که نقاط تلاقی‌ای باهم دارند. اما مانهایم معتقد به خصلت تعین‌یافتگی تام توسط جامعه است به خاطر اینکه قائل به وابستگی همه به وضعیت؛ و حداکثر، وابستگی به هستی می باشد.

در خصوص میزان و چگونگی تاثیرگذاری جامعه بر معرفت؛ از نظر شلر عوامل واقعی کارکرد مجرایی برای عوامل ذهنی دارند؛ یعنی اشارع یک فکر است که در گروی عوامل واقعی (= اجتماعی) است نه اعتبار آن. اما در شلر همه هرکاری بکنند از وابستگی به هستی (تعین اجتماعی) راه گریزی ندارند و حداکثر این است که شخص در وضعیت وابستگی به هستی دیگری قرار می گیرد و نهایتا با این تغییر موضع‌های مکرر بتواند به تمامیت عصر خود دست یابد.