در مقاله فقط در حد یک پاراگراف به نظریه پردازن ایرانی به صورت کوتاه اشاره شده بود که در خلاصه به نظریاتشان اشاره شده است. همچنین بحث به خصوصی راجع به ایران نشده بود.
مدعای اصلی نویسنده این است که نظریات اندیشمندان درباره دولت سازی پراکنده است که در ذیل چهار رهيافت نظري که به ترتيب بر متغير جنگ، متغير بحران ها و پويايي هاي اقتصادي و اجتماعي فئوداليسم، متغيرهاي فرهنگي و نهايتا موضوعات مربوط به جهان سوم تاکيد مي کنند، آنها را دسته بندی می کند و سپس بیان می کند که همه آنها تک علتی یا ناقص به دولت سازی نگاه کرده اند. نویسنده تأکید می کند که تاریخ بر اساس یک الگو به پیش نمی رود و به دلیل اینکه فرایند دولت سازی در جهان سوم بعد از غرب شروع شده است پس نظریات دولت سازی در جهان سوم قابل تطبیق نیست.
البته مدعای نویسنده درست است. منتهی در نظریات دولت سازی در جهان سوم، باید علاوه بر تفاوت در شرایط زمانی، به تفاوت های مکانی و جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی نیز توجه کرد.