نظریه های دولت سازی
فصل اول پایان نامه دکتر نوذر شفیعی
برگرفته از:
http://drshafiee.blogfa.com/post-75.aspx
خلاصه
نهاد دولت يكي از موضوعات مورد بحث در علوم سياسي است. به طور انتزاعي تر مهمترين موضوع دانش سياسي قدرت دولتي است. دولت عالي ترين مظهر رابطه قدرت و حاكميتي است كه در همه جوامع وجود داشته است.از نظر عده اي تاريخ پيدايش دولت به قرن شانزدهم ميلادي بر مي گردد. هر چند برخي دولت – شهرهاي يونان باستان را نخستين شكل دولت در اروپا دانسته اند. تاريخ پيدايش دولت – شهر به حدود 800 تا 500 ق . م باز مي گردد. دولت – شهر در مقايسه با دولت هاي مدرن بسيار كوچك بود. زيرا خانواده ها و قبايل واحدهاي تشكيل دهنده آن به شمار مي رفتند. اصطلاح دولت ملي نيز اصطلاح بسيار رايجي است كه بعد از شكل گيري جريان هاي ناسيوناليستي قرن 19، در قرن 20 رواج گسترده اي يافت.
درباره اینکه آيا يك دولت مبنا و منشاء دروني دارد و يا نه داراي منشا خارجي است، ديدگاههاي متفاوتي ابراز شده است. اين ديدگاهها را در قالب تئوری های دولت بررسی خواهيم کرد.
تئوري هاي دولت :
دولت در ادبيات سياسي به سه معنا به كار مي رود: 1. به معنای كشور که متشكل از چهار مؤلفه سرزمين، مردم، حكومت و حاكميت است؛ 2. به معناي هيئت دولت است كه منظور از آن قوه مجريه حكومت (كابينه) است؛ 3. به معناي حكومت است كه هر سه قوه قضائيه، مجريه و مقننه را شامل مي شود. در اينجا وقتي از دولت سخن مي گوييم منظور حكومت است.به طور كلي، در رابطه با دولت سازي و شكل گيري دولت، دو نظريه وجود دارد:
1. دولت يك پديده دروني است و منشاء داخلي دارد كه توسط نيروهاي داخلي يك كشور شكل مي گيرد. 2. دولت پديده اي بيروني است كه داراي منشاء خارجي است و توسط نيروهاي خارجي بر مردم يك سرزمين تحميل مي شود.
الف. دولت سازي از درون : به طور كلي در رابطه با منشاء دروني دولت دو نظريه ( در رابطه با شكل گيري دولت، ماهيت و كاركرد آن) مطرح شده است. يك نظريه دولت را به عنوان پديده اي اندام وار و نظريه دوم دولت را پديده اي ابزار گونه يا ساختگي مي داند.
1. نظريه اندام وارگي دولت:
نظريه دولت به عنوان پديده اي اندام وار، دولت را از حيث كاركرد، تكوين و تكامل به اندام واره هاي پيشرفته مانند مي كنند. از اين ديدگاه به سخن درست تر، دولت همانند ارگانيسم نيست، بلكه خود موجود اندام وار پيچيده اي است که ارتباط داخلي ميان اجزاء، توسعه و رشد از درون و دروني بودن هدف و غايت برخوردار است.
2. نظريه ابزار گونگي دولت :
در نظريه ابزاري، دولت محصول عمل ارادي انسان است، ابزاري است كه انسانها براي رسيدن به اهداف خاصي آن را ساخته اند. دولت نتيجه قرار داد اجتماعي براي تأمين نظم و امنيت در يك محدوده خاص است. دولت چيزي را تأمين مي كند كه طبيعت تأمين نكرده است و آن صلح، امنيت و آزادي است.
- نظریات مختلف درباره منشأ داخلی دولت
نظريه هاي جامعه شناختي درباره دولت بيشتر در آثار جامعه شناسان سياسي و كارشناسان سياست تطبيقي يافت مي شود كه خود به دو گروه عمده كاركرد گرايان ( اعم از سنتي و نو ) و نظريه پردازان توسعه تقسيم مي شوند. هر دو گروه با مسائلي مانند شرايط اقتصادي و اجتماعي پيدايش دولت ملي در مقابل ساخت هاي سياسي ديگر، انواع دولت و علل تنوع آن و نيز علل ثبات و دوام دولت ها سرو كار دارند.
2. نظريه توسعه: تنها از اين نظر با نظريه كاركردگرايي تفاوت دارد كه مراحل عيني براي رشد و گسترش دولت قائل است. از اين ديدگاه دولت هاي صنعتي پيشرفته غرب الگويي عقلايي براي توسعه جوامع در حال تغيير به شمار مي روند.
3. تئوري هاي حقوقي دولت: که معيار و منبع مشروعيت قدرت سياسي را تبيين مي كند. به عنوان مثال از منظر اين تئوري ها قدرت دولت را ناشي از اراده خداوند يا حقوق طبيعي و يا خواست مردم تلقي كنيم، بر ميزان قدرت دولت و حدود آزادي فرد تأثير مي گذارد. بسياري از نظريات مربوط به دولت مطلقه و دولت مشروطه خود مبتني بر تصورات متفاوت درباره منبع مشروعيت قدرت هستند.
4. نظریات مارکسیستی: نظريه هاي ديگري در رابطه با منشاء دروني دولت، انديشمنداني چون ماركس و انگلس، نظريه طبقاتي دولت را مطرح كرده اند. يعني اين طبقه است كه حكومت مي كند و دولت ابزار دست طبقه حاكم خواهد بود.
5. نظريه كثرت گرايان: كه خود انواع مختلفي را شامل مي شود، نظريه فلسفي به معني پذيرش نظريه هاي مختلف شناخت براي ادراك جهان كه ارتباط نزديكي با پراگماتيسم دارد كه نمايندگان آن ويليام جيمز و جان ديويي بودند.
آنارشيست ها: انديشه هايي در خصوص جامعه بي دولت عرضه داشته اند . ليكن در سطح امور روزمره دولت به صورت ظريفي در قسمت عمده زندگي ما نفوذ و رخنه مي كند . زندگي ما در درون چارچوب دولت آغاز و پايان مي يابد . بدين سان دولت علاوه بر آن كه مفهومي پيچيده است ، واقعيت روزمره اي است كه نمي توان آن را ناديده گرفت.
درنتیجه، از نظر علمي مشكل بتوان زندگي بدون دولت را تصور كرد. وجود دولت نه تنها مبين وجود مجموعه اي از نهادهاست بلكه حاكي از وجود نگرش ها و شيوه هاي اعمال و رفتاري است كه مختصراً مدنيت خوانده مي شود و به حق چيزي از تمدن به شمار مي آيند.
بنابراين، با توجه به نظريه هاي مطرح شده در خصوص دولت، مي توان گفت كه دولت سازي گاه در نتيجه فعل و انفعالات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي داخلي صورت مي گيرد. اين شكل از دولت سازي كه عموماً جنبه دروني داشته وسير طبيعي به خود مي گيرد، به عنوان يك « پروسه » قلمداد مي گردد و از آن تحت عنوان «پروسه دولت سازي » ياد مي كنيم.
ب. منشاء خارجي دولت :
بر اساس اين ديدگاهها دولت پديده اي است كه توسط گروه هاي داخلي يك كشور يا جمعيت و ملت موجود در يك محدوده خاص جغرافيايي كه همان كشور باشد، شكل نمي گيرد، بلكه دولت گاه در نتيجه اجبار و به ويژه از ناحيه خارج بر مردم و سرزمين خاصي تحميل مي شود و فعل و انفعالات طبيعي لازم براي دولت سازي طي نمي شود. اين وضعيت را «پروژه دولت سازي» و يا «دولت سازي مبتني بر زور» مي خوانيم. در اين معنا دولت سازي يك برنامه عملي است كه معمولاً قدرت هژمون در راستاي مصالح و منافع خود بر مردم يك كشور تحميل مي كند.بر خلاف نظريه هاي قبلي که بيشتر توسط انديشمندان ارائه شده و جنبه آكادميك دارد، اين نظريه، بيشتر توسط سياستمداران و سران قدرت هاي بزرگ مطرح شده است. دولت سازي به اين شكل بيشتر پس از جنگ جهاني دوم و در جريان رقابت شرق و غرب رواج يافت. زيرا دو ابر قدرت آمريكا و شوروي براي گسترش حوزه نفوذ و افزايش متحدان خود اقدام به كمك هاي مالي و اقتصادي و در پاره اي اوقات اقدام به مداخله نظامي جهت روي كار آمدن دولتي همگام با سياستها و منافع خود مي كردند.
يكي از اهداف پنج گانه(دولت – ملت – نخبه – فرهنگ و مذهب سازي) وزارت دفاع ايالات متحده آمريكا(پنتاگون) در اقصي نقاط جهان، دولت سازي در كشورهايي است كه سرنوشت آنها با منافع آمريكا گره خورده است. اين فرآيند همواره بخش جدايي ناپذير دكترين امنيت ملي ايالات متحده تلقي مي شده است.
سياست خارجي آمريكا به دور از اينكه در مقاطعي، نگرش واقع گرايانه بر آن حاكم بوده است و در برهه هايي ديگر تفكرات ليبرال راهنماي آن بوده است، بر اساس يكسري اصول كلي خاص بوده است، مانند: 1. فضاي باز اقتصادي مبتني بر تجارت، سرمايه گذاري و حركت آزاد سرمايه و مديريت مشترك نظم اقتصادي و سياسي به وسيله حكومت هاي غربي از طريق نهادها وسازمان هاي بين المللي؛ 2. برقراري يك مجموعه كلي از هنجارها و ارزشها است كه در سراسر جهان پذيرش دارند و لازم الاجرا مي باشند.
اصل سیاست خارجی آمریکا بر اساس مداخله گری و تحقق دموکراسی در همه جا است.
دكترين امنيت ملي آمريكا كه نومحافظه كاران در دستگاه طراحي، اجرا، تصميم سازي و تصميم گيري آمريكا مطرح كرده اند، بر اساس يك مثلث راهبردي شكل گرفته است: 1. تفوق و سلطه كامل؛ 2. پيش دستي؛ 3. تغيير رژيم ها.
بالطبع، اين تغيير رژيم ها مي تواند در دو قالب و محور، محتوا و ابعاد از يك سو و نحوه اعمال جهت ها از سوي ديگر مورد بررسي قرار گيرد.
الف) محتوا و ابعاد تغيير رژيم ها:
1. سياسي؛ 2. فرهنگي؛ 3. اجتماعي؛ 4. اقتصادي؛ 5. نظامي-امنيتي.
ب) نحوه اعمال و جهت ها:
1. از بالا و از طريق دولت سازي: حمله نظامی به افغانستان
2. از پايين و از طريق ملت سازي: حوادث ونزوئلا و برگزاري رفراندوم در خصوص ادامه دولت هوگوچاوز در سال 2004
3. توأمان به طريق از پايين به بالا و از بالا به پايين: تجاوز نظامي به عراق و سرنگوني رژيم صدام، اشغال اين كشور و كنترل جريانات سياسي، اجتماعي و فرهنگي در چارچوب استقرار يك دولت الگو و سرمشق كه بر اساس آن خاورميانه، شمال آفريقا و جهان اسلام را وادار به تغيير و تعديل رژيم هاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و نظامي– امنيتي نمايد.
برای مثال، دولت سازي در افغانستان و مراحل شكل گيري آن، شامل دو بخش است:
بخش اول) ابعاد افقي دولت سازي كه خود مراحل مختلفي را در بر مي گيرد: تشكيل دولت موقت، دولت انتقالي، تصويب قانون اساسي و فراهم شدن زمينه حقوقي مناسب براي برگزاري انتخابات رياست جمهوري از جمله اين مراحل را شامل مي شوند. بخش دوم) ابعاد عمومي دولت سازي در افغانستان است كه مراحلي چون بازسازي اقتصادي، تشكيل ارتش ملي، خلع سلاح، ادغام مجدد نيروها و . . . را شامل مي شود.
نتيجه :
با توجه به نظريه هاي مطرح شده در خصوص منشاء دولت، ماهيت، كاركرد و اهداف آن مي توان گفت كه دولت سازي معمولاً به دو شكل حادث مي شود:دولت گاه در نتيجه فعل و انفعالات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي داخلي صورت مي گيرد. اين شكل از دولت سازي عموماً جنبه دروني داشته و سير طبيعي به خود مي گيرد و به همين دليل آن را «پروسه دولت سازي» مي ناميم . اين دولت معمولاً تأمين كننده امنيت، منافع و مصالح ملي مي باشد. از سوي ديگر دولت سازي گاه در نتيجه اجبار و به ويژه از ناحيه خارج بر مردم و سرزمين خاصي تحميل مي شود و فعل و انفعالات طبيعي لازم براي دولت سازي طي نمي شود. اين وضعيت را «پروژه دولت سازي» مي خوانيم. اين دولت معمولاً توسط يك قدرت (قدرت هژمون) در راستاي منافع و مصالح خود بر مردم يك كشور تحميل مي شود.