ادامه متن:
پس هر کنشی نماد است و صرف محرک و پاسخ نیست حتما هر کنشی بیاید اول تعیینش می کنند بعد پاسخ می دهند.
این حرف به حرف علامه طباطبایی بسیار نزدیک است ایشان می فرماید در عالم انسانی کنش رخ نمی دهد مگر با اعتبار . یعنی باید چیزی را اعتبار بکنند بعد انجام دهند. که البته بحث مفصلی است.
ویلیام آیزر تامس
اگر تمام کارهای ما تفسیر کنش هاست و ما فقط با تفسیر کنش ها سرو کار می کنند پس آنچه در عالم انسانی و اجتماعی وجود دارد خود واقعیت نیست بلکه تفسیر واقعیت است تعریف وضعیت است. لذا واقعیت اجتماعی یعنی این جامعه چگونه در مورد آن چگونه فکر می کند. این کاملا می شود ساخت اجتماعی واقعیت.
«منظور ویلیام ایزاک تامس از مفهوم «تعریف وضعیت» آن است که کنشگر نه فقط باید شرایط عینی حوزه کنش خود را بشناسد ، بلکه به معرفت ذهنی به وضعیت برای تعریف آن نیز نیاز دارد . معرفت ذهنی به وضعیت ممکن است درست خلاف وضعیت عینی و همچنین ارزیابی از آن باشد».
در واقع وضعیت عینی مهم نیست بلکه این تعریف از وضعیت است که مهم است.
[1] Continental philosophy
[2] جامعه شناسی معرفت، کنوبلاخ، ص 98
[3] همان- ص184
[4] همان 185
[5] همان ص 187
[6] همان ص 186
[7] همان ص 188
[8] همان ص 192
[9] همان ص 192
[10] همان ص 192
[11] همان ص 192
[12] همان ص 193
[13] همان ص 194
[14] اسکینر و واتسون تجربه ی درونی اشخاص را انکار می کردند یا دست کم آن را از دیدگاه روش شناختی نادیده می گرفتند. در حالی که مید به تجربه های درونی توجه داشت و به همین دلیل از رفتار گرایی اجتماعی سخن می گفت. (مبانی جامعه شناسی معرفت، ص 195)
[15] همان- ص196
[16] همان ص 197
[17] شاید حکمت تقدم سمع بر بصر در قرآن هم همین ظرفیت ژست صوتی باشد.