ب. با قبول چشماندازهای مختلف، امکان غلبه بر وابستگی به هستی (رفتن به چشماندازی دیگر) را مطرح کرد و گفت که میتوان طبقهی اجتماعی روشنفکری شناور داشته باشیم. یعنی روشنفکری که در هیچ واقعیتی نمیماند و از همهی هستیها خودش را مستقل میداند. این روشنفکر شناور، شناور است و در هیچ واقعیتی گیر نمیکند پس میتواند به تمامیت دوران دست پیدا کند و کار جامهشناسی معرفت این است که این تمامیت دوران را در طول تاریخ و در بستر زمان به دست بیاورد.
گام هفتم: جهت گیری کارکردی به موضوع پژوهش (= کنشگران)
(ص163 پاراگراف آخر) به نظر مانهایم به جای مراجعه به نگرش درونی کنشگران که موضوع پژوهش در جامعهشناسی معرفت تا عصر او بود، مانهایم اشکال میکند که باید نگرش تکوینی کنشگران به جای نگرش درونی بررسی شود؛ یعنی نگرشی که در متن جامعه درحال ساخته شدن است. موضوع جامعهشناسی، نه متن واقعیت اجتماعی، بلکه چیزی است که کنشگران آن را واقعیت اجتماعی میدانند. (دیگر عوامل ذهنی صرفا از مجرای عوامل ذهنی خارج نمیشود. چرا که نگرش درونی نیست و نگرشی است که در متن جامعه دارد رقم میخورد. این نقطهی مقابل جامعهشناسی معرفت امثال شلر میباشد.)
از نظر مانهایم دغدغهی جامعهشناسی بررسی پدیدهی فرهنگی بوده است، اما به جای بررسی پدیدهی فرهنگی، بایستی جهت گیری کارکردی به سمت موضوع پژوهش پیدا کرد. موضوع پژوهش متن واقعیت اجتماعی، از آن جهت که واقعیت است، نیست؛ بلکه واقعیت است آنگونه که در ذهن جامعه (کنشگران) رقم خورده است.
"به این فرض کنشگران که دنیا همین که هست که هست توجه نمیشود. بلکه موضوع آن چیزی است که کنشگران تصور میکنند دارای اعتبار است.-شبیه ساخت اجتماعی واقعیت- "
- کنشگران فضایشان اجتماعی است. به تعداد جوامع، واقعیت وجود دارد ونه به تعداد افراد. نگرشی که در جامعه دارد رقم میخورد و با منافع اجتماعی دارد رقم میخورد و نه با منافع شخصی.
- در نگاه معرفتی وبر و ما، اگر چینی وضعیت شکل گیری سرمایه داری را به گونهای دیگری از وبر توضیح داد یا حرف وبر صحیح است و یا حرف چینی. اما بر اساس چشم اندازگرایی، از زاویهی وبر به گونهای تحلیل درست است و از منظر چینی به گونه ای دیگر. جامعه شناس همواره واقعیت از منظر خاصی بررسی میکند ولی این منظر و چشمانداز خاص، نه به معنای نگرش درونی افراد و شلری، بلکه نگرشی اسن که در خود جامعه شکل گرفته است. جامعه و معرفت با هم دیگر دارند همدیگر را تغییر میدهند.
در قسمت پایانی این بحث لیستی از افرادی که مخالف مانهایم بودند را میشمارد. و در نهایت هم سراغ موافقین او، در دو افق، میرود. افق اشتارک و گایگر که امتداد مانهایم را در فضای پوزیتویستی مطرح میکنند (یعنی روش مانهایم را به عنوان ابزرای برای پژوهش اجتماعی در پیش میگیرند) و افق الیاس که عادت واره را طرح میکند که این ادامه همان تفسیر اسنادی است، و عادت واره را در محیط جامعهشناسی معرفت شرح میدهد.