بسمه تعالی
همینطور که بعضی از سایت ها را میدیدم راجع به بحث ابلیس که استاد در کلاس مطرح کردند به مطالبی برخوردم که خارج از تحلیل خود آن نویسنده و قوی و ضعیف بودن آن، منابعی که از آیات و روایات استخراج کرده بوده، به نظرم رسید که شاید قابل استفاده باشه برای دوستان،
شیطان، موجود خداپرست بود و هزاران سال خدا را عبادت کرده بود، وقتی از درگاه خداوند رانده شد، از معبود یگانه، فرصت و مهلت خواست. عدالت و سنت الهی، ایجاب میکرد که به او مهلت دهد، زیرا مهلت دادن، یکی از سنتهای پروردگار است و بارها در آیات قرآن آمده، تا این که بشر و شیطان هم فرصت عصیان و طغیان داشته باشند و هم مجال توبه و جبران.
ابلیس جزء جنیان است یا فرشتگان؟
دلائل روشنی داریم که شیطان از طائفه جن بوده است نه ملک این دلائل به صورت اختصار در سه قسمت میشود.
الف) آیات قرآن
1ـ "اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه[1]" به یاد آر زمانی را که به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده کنید، آنها همگی سجده کردند جز ابلیس او از جن بود، سپس از فرمان پروردگارش خارج شد - آیهی فوق به صراحت تمام میگوید، شیطان از جن بود.
2ـ قرآن از زبان جنیها چنین نقل میکند به راستی سفیه ما (شیطان) درباره خداوند سخنان ناروا میگفت.[2]
3ـ قرآن از یکسو میگوید: جن را از شعلههای مختلط آتش آفرید "خلق الجان من مارجٍ من نار"[3] و از سوی دیگر هنگامی که ابلیس از سجده بر آدم سر پیچید منطقش این بود "خلقتنی من نار" مرا از آتش آفریدی و او را از خاک و آتش برتر از خاک است[4] نتیجه جمع دو آیه اینست که شیطان از جن است.
ب) روایات
1ـ امام رضا(علیه السلام) فرمود: فرشتگان همگی معصومند و محفوظ از کفر و زشتی ها به لطف پروردگار، راوی حدیث میگوید: به امام عرض کردم مگر ابلیس فرشته نبود؟ فرمود: او از جن بود آیا سخن خدا را نشنیدهاید که میفرماید: "الا ابلیس کان من الجن[5]
2ـ در حدیث دیگری از امام صادق(علیه السلام) سوال شد که آیا ابلیس از فرشتگان بود فرمود نه از جن بود ولی همراه فرشتگان بود آن چنان که آنها فکر میکردند از جنس آنان است (به خاطر عبادت و قربش نسبت به پروردگار) ولی خدا میدانست که از آنها نیست هنگامی که فرمان سجده صادر شد آنچه میدانیم تحقق یافت پردهها کنار رفت و ماهیت ابلیس آشکار گردید.[6]
ج) دلیل عقلی
چنانکه میدانیم ملائکه معصومند، و از طرف دیگر جوهر آنها عقل است و نه شهوت بنا بر این کبر و غرور و خود خواهی، و به طور کلی انگیزههای گناه در آنها وجود ندارد، ولی شیطان هم فسق ورزید، و هم نافرمانی خدا را انجام داد و هم تکبر ورزید،[7] لذا نمیتواند از ملائکه باشد.
دنیا، دار امتحان است، تمام جهان، صحنه آزمایش است، تا استعدادها شکوفا شود و آدمیان پرورش یابند، اساساً ثواب و عقاب، پاداش و کیفر انسان ها، مبتنی بر امتحان است. اگر شیطان نباشد که او را بشر دعوت و تشویق کند، امتحان وجود نخواهد داشت
از مجموع آنچه گفته شد[8] به خوبی میتوان نتیجه گرفت که ابلیس هرگز فرشته نبوده ولی از آنجا که در صف آنها قرار داشت و آنقدر پرستش خدا کرده بود که به مقام فرشتگان مقرب خدا تکیه زده بود و مشمول خطاب آنها در مساله سجده بر آدم شده و سرپیچی او به صورت یک استثنا در آیات قرآن بیان گردیده و در خطبه قاصعه نام "ملک" مجازاً بر او نهاده شده است. چنان که مفسرین بزرگ ما همچون علامه طباطبایی میفرماید: "ان اللَّه اخبرنا ان ابلیس من الجن و انهم مخلوقون من النار" خداوند خبر داده که ابلیس از جن است و از آتش آفریده شد بر این مسله اعتراف دارند[9] و همچنین تفسیر نمونه[10] و دیگران.
خلاصه جواب ها این شد که:
طبق آیات قرآنی، و روایات و دلیل عقلی، شیطان از طائفه جن بوده است نه ملائکه، و علت اینکه از بعضی از آیات و روایات به نظر میرسد که جزء ملائکه بوده است این است که بر اثر عبادت زیاد جزء ملائکهها قرار گرفته بود و مجازاً بر او ملک گفته شده است.
اگر شیطان بد است و خداوند هم قدرت دارد که او را از بین برد، چرا از بین نمیبرد؟
درباره این سۆال باید بگوییم که در قرآن کریم، به هر موجودی که با وسوسه و نیرنگ، انسان را از راه خدا باز بدارد و به فساد و انحراف بکشاند، شیطان گفته میشود. اما کلمه ابلیس تنها به آن موجودی رانده شده از رحمت الهی اطلاق میگردد. اگر منظور شما بزرگوار، از واژه «شیطان» همان، ابلیس رانده شده از رحمت الهی باشد، باید عرض کنم که خداوند، اگر بخواهد میتواند او را از بین ببرد. ولی پروردگار یکتا به او تا روز و زمان معین مهلت داده (ص، 81؛ اعراف، 15؛ حجر، 38) این مجال و مهلت دادن به چند دلیل است:
گناه
1. شیطان، موجود خداپرست بود و هزاران سال خدا را عبادت کرده بود، وقتی از درگاه خداوند رانده شد، از معبود یگانه، فرصت و مهلت خواست (تفسیر المیزان، ج 8، ص 61، سطر 17) عدالت و سنت الهی، ایجاب میکرد که به او مهلت دهد، زیرا مهلت دادن، یکی از سنتهای پروردگار است و بارها در آیات قرآن آمده، (آل عمران، 178؛ مۆمنون، 54 ـ 55؛ اعراف، 183؛ قلم، 45) تا این که بشر و شیطان هم فرصت عصیان و طغیان داشته باشند و هم مجال توبه و جبران.
2. شیطان و وسوسههایش، زمینه ترقی و تکامل انسان را پدید میآورد، زیرا اغواگری شیطان با فطرت پاک و گرایشهای متعالی، تضاد دارد و تزاحم و درگیری، زمینه ساز تکامل اختیاری بشر است. به بیان روشنتر: انسان از نعمت ارزشمند آزادی و اختیار، برخوردار است. اختیار در جایی قابل تصور است که اسباب خیر و شر وجود داشته باشد. و انسان مدام، بر سر دو راهی، «دین» و «دنیا» و میان دو دعوت قرار بگیرد. (پیامبران، مۆمنین و فرشتگان، مردم را به حق دعوت میکنند، مانند آیات: یوسف، 108؛ آل عمران، 153؛ احزاب، 46؛ آل عمران، 104؛ احقاف، 31؛ رهبران کفر شیطان و مشرکین، مردم را به باطل دعوت میکنند، مانند: قصص، 41؛ لقمان، 21؛ ابراهیم، 22؛ بقره، 221) تا با اراده و اختیار خویش، یکی را انتخاب کند، لذا اگر انسان با میل و اختیار خود، بذر عمل صالح در مزرعه دنیا بیفشاند و باغچه دل را از علف هرزهای نیرنگ و نفاق و ریا، پاک کند و قصد و نیت خویش را خالص نماید. شاخه وجودش، پر از شکوفه کمال و خوشبختی میشود. اما اگر در سنگر توکل و ایمان به خدا، پناه نبرد و از گام های شیطان پیروی کند، در دام شیطان گرفتار میشود و در کمند وسوسههایش اسیر میگردد، چنین انسانی، فردایی نخواهد داشت و آیندهاش تباه میشود.
از امام صادق (علیه السلام) سۆال شد که آیا ابلیس از فرشتگان بود فرمود نه از جن بود ولی همراه فرشتگان بود آن چنان که آنها فکر میکردند از جنس آنان است (به خاطر عبادت و قربش نسبت به پروردگار) ولی خدا میدانست که از آنها نیست هنگامی که فرمان سجده صادر شد آنچه میدانیم تحقق یافت پردهها کنار رفت و ماهیت ابلیس آشکار گردید
3. دنیا، دار امتحان است، تمام جهان، صحنه آزمایش است، تا استعدادها شکوفا شود و آدمیان پرورش یابند، اساساً ثواب و عقاب، پاداش و کیفر انسان ها، مبتنی بر امتحان است. اگر شیطان نباشد که او را بشر دعوت و تشویق کند، امتحان وجود نخواهد داشت. (المیزان، ج 12، ص 163، سطر 18)
ما اگر به آیات نورانی قرآن دقت کنیم، میبینیم که هر چند خداوند به شیطان مهلت داده که به اغواگری و نیرنگ بپردازد. ولی انسان را هم در برابر او بیدفاع قرار نداده چرا که به او نیروی عقل و خرد بخشیده، فطرت خداجویی و عشق به تکامل را در درون جانش قرار داده و به اعمال نیکش ده برابر پاداش و برای لغزشهایش، یک کیفر مقرر کرده، پیامبرانی را برای هدایتش فرستاده، افزون بر اینها، فرصت طلایی توبه را در اختیارش قرار داده، تا چهره عصیان را در چشمهسار توبه بشوید و شایستگی وارد شدن به بهشت را بیابد.
پی نوشت ها:
[1] . کهف/50.
[2] . جن/4.
[3] . الرحمان/15.
[4] . اعراف/12.
[5] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه ج12، ص467.
[6] . همان.
[7] . بقره/ 36.
[8] . ر.ک، تفسیر نمونه، همان، ج12، ص466.
[9] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ص42.
[10] . تفسیر نمونه، همان، ج12، ص466 و ج6، ص98 و ج5، ص406.
درباره اینکه شیطان از جن بود یا ملائکه، شاید یک اشکال این است که ما کاملا دوشقی نگاه می کنیم: یا این یا آن. اما ظاهر برخی فرمایشات علامه این است که تا قبل از خلقت آدم، تمایز ملک از جن برقرار نبود، و با این خلقت تمایز برقرار شد. لذا مادام که خلقت آدم با عنوان خلیفه الله رخ نداده،هردو یکسان مخاطب می شوند اما وقتی رخ داد، متمایز می شوند.
شاید با این تفسیر بتوان برخی روایاتی که درباره گناه برخی ملائکه صادر شده (مثل روایت فطرس) که خود علامه به خاطر مخالفت آن با عصمت ملائکه آن را طرد کرده، قبول کرد. ظاهرا تعداد این روایات کم نیست زیرا یکبار آیت الله جوادی آملی در درس خود اینکه همه ملائکه عصمت داشته باشند ان قلتهایی می آورد و آیه لایعصون الله ما امرهم هم ظاهرش عمومیت تمام ملائکه نیست بلکه ناظر به دسته ای از ملائکه است.
والله العالم
شاید با این تفسیر بتوان برخی روایاتی که درباره گناه برخی ملائکه صادر شده (مثل روایت فطرس) که خود علامه به خاطر مخالفت آن با عصمت ملائکه آن را طرد کرده، قبول کرد. ظاهرا تعداد این روایات کم نیست زیرا یکبار آیت الله جوادی آملی در درس خود اینکه همه ملائکه عصمت داشته باشند ان قلتهایی می آورد و آیه لایعصون الله ما امرهم هم ظاهرش عمومیت تمام ملائکه نیست بلکه ناظر به دسته ای از ملائکه است.
والله العالم