نیازمندیهای تکمیل
اینکه برخی از حوزه های واقعیت برساختی است قابل قبول است اما در خصوص واقعیت دو دلیل علیه برساختگرایی مطلق مطرح شد. یکی اینکه نافی خودش است و دوم اینکه مستلزم ازلی دانستن انسان است.
سپس به سراغ جامعه رفتیم که اینکه کل جامعه را برساخت فرهنگی نسبی بدانیم چه ثمراتی دارد و چگونه می توان ساحتهایی برای واقعیت غیربرساختی جامعه (یا اگر هم برساختی است، برساخت مشترک مبتنی بر فطرت) قائل شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از اینکه معرفت از ساحت برساختگی نسبیگرایانه (تحت تاثیر فرهنگهای مختلف) خارج شد (یعنی نشان داده شد که همه معرفتهای این گونه بساخته نشدهاند) عملا بحث واقعیت و جامعه به عنوان غیربرساخته حل می شود اما به خاطر نکات و ظرایفی که در این دو وجود داشت در این جلسه به تبیین واقعیت و جامعه پرداختیم. ابتدا معنای برساختی بودن واقعیت و تمایز آن با انکار اصل واقعیت توضیح داده شد که لزوما اینها منکر اصل واقعیت نیستند، بلکه اصل واقعیت را همچون هیولای ارسطویی قبول دارند که صورتش توسط جامعه داده می شود.اینکه برخی از حوزه های واقعیت برساختی است قابل قبول است اما در خصوص واقعیت دو دلیل علیه برساختگرایی مطلق مطرح شد. یکی اینکه نافی خودش است و دوم اینکه مستلزم ازلی دانستن انسان است.
سپس به سراغ جامعه رفتیم که اینکه کل جامعه را برساخت فرهنگی نسبی بدانیم چه ثمراتی دارد و چگونه می توان ساحتهایی برای واقعیت غیربرساختی جامعه (یا اگر هم برساختی است، برساخت مشترک مبتنی بر فطرت) قائل شد.
وضعیت | گفتگو | شروعکنندهٔ گفتگو | آخرین مطلب | تعداد مطالب | اقدامات |
---|---|---|---|---|---|
Locked
|
|
|
1 |
|
|
Locked
|
|
|
0 |
|